جدول جو
جدول جو

معنی یک تک - جستجوی لغت در جدول جو

یک تک
(یَ / یِ تَ)
به یک روش دویدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تک تک
تصویر تک تک
یکی پس از دیگری، یک یک، یکی یکی، یکایک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک یک
تصویر یک یک
یکی پس از دیگری، یکی یکی، تک تک، یکایک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ تَهْ)
یک لا. یک تو. یکتا. (یادداشت مؤلف). رجوع به یک تهی و یکتا شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
فردفرد. یکی یکی. یک نفر یک نفر. یک عدد یک عدد: شاگردان یک یک از در بیرون می روند. تک تک:
لاجرم گویی که یک یک ذره را
در درون پرده ای باری دگر.
عطار.
و به گاه خلوت و فرصت یک یک را عرضه می دارد تا نشان می فرماید. (تاریخ غازانی ص 333). و رجوع به یکی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
چاه یا رود کم عمق. (ناظم الاطباء). مقابل دورتک به معنی عمیق: نزیع، چاه نزدیک تک. بئر انشاط، چاه نزدیک تک. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تک تک
تصویر تک تک
یکی یکی یکی یکی فردا فرد: (تک تک وارد شدند)
فرهنگ لغت هوشیار
یکی پس ازدیگری، فردافرد جدا جدا. مقیاس متداول درمیان گراورسازان برای تهیه گراورها و کلیشه هایی که درست معادل عکس تصویر اصلی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تک تک
تصویر تک تک
((تَ تَ))
یکی یکی، فرداً فرد
فرهنگ فارسی معین
به تفکیک، جداجدا، فردفرد، یکی یکی
متضاد: جمع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از اصوات، نوعی نان که با آرد برنج و مغز گردو تهیه شود، یکی
فرهنگ گویش مازندرانی
دفعه ی اول، بار اول، فوری
فرهنگ گویش مازندرانی
اصطلاحی در پارچه بافی سنتی یعنی: از هر شکاف شانه یک رشته نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
یک ذره، یک قطره
فرهنگ گویش مازندرانی
واحدی برابر با هم در تقسیم تولیدات کشاورزی، در نظام تولیدی
فرهنگ گویش مازندرانی